سیری در سیره پیامبر(ص)

 

 

قطره‏ای از دریای مکارم اخلاقی پیامبر(ص)

محمد(ص) از کودکی دارای ویژگی‏های اخلاقی فراوانی بود. وی بر عکس دیگر کودکان هم سن و سالش که ژولیده و نامرتب بودند همواره پاکیزه و آراسته بود؛ به وسایل بازی بچه‏ها، علاقه و رغبتی نشان نمی‏داد؛ از خوردنی‏ها، تنها به اندکی قانع بود، هرگز دروغ نمی‏گفت و کار زشت انجام نمی‏داد؛ خنده بیجا نمی‏کرد، خودخواه و متکبر نبود؛ هرگز کسی را نمی‏آزرد و با هیچ کس درشتی نمی‏کرد؛ بردبار، رازدار، با وفا و امین بود؛ از زیرکی خاصی برخوردار بود و همتی بلند داشت. با فقرا نشست و برخاست می‏کرد و آنان را دوست می‏داشت؛ بسیار متواضع و فروتن، و زاهد و پارسا بود؛ نمی‏گذاشت کسی در سلام بر او تقدّم جوید امید آنکه وجود پاک پیامبر خدا(ص) را همواره الگو و اسوه خویش بدانیم و از او درس بیاموزیم.

پیامبر(ص) و مسواک زدن

رسول خدا(ص) اهمیت زیادی به مسواک می‏داد. دندانهایش پیوسته برّاق و سفید بود و دیگران را نیز به مسواک زدن سفارش می‏کرد. هرگاه می‏خوابید، مسواک را بالای سر خود می‏گذاشت. پیش از خواب مسواک می‏زد، وقتی از خواب بیدار می‏شد مسواک می‏زد. از آن حضرت روایت شده است: آن قدر به مسواک فرمان داده شدم که ترسیدم بر من واجب شود. چنان که نسبت به امت خویش نیز فرموده است: اگر بر امّتم سخت نبود آنان را امر می‏کردم که با هر نماز، مسواک نمایند.

پیامبر(ص) و شوق عبادت

آن بزرگوار می‏فرمود: «روشنایی چشم من در نماز و روزه قرار داده شده است». روزی ابوذر غفاری فرمود: ای ابوذر! خداوند، نماز را محبوب من ساخته است. همچنان که غذا را محبوب گرسنه و آب را محبوب تشنه قرار داده است، گرسنه هرگاه طعام بخورد، سیر می‏شود، و تشنه، با خوردن آن سیراب می‏گردد، ولی من از نماز، سیر نمی‏شوم.

فداکاری و گذشت پیامبر(ص)

رسول گرامی اسلام، بدرفتاری و بی‏حرمتی به شخص خود را با نظر اغماض می‏نگریست، کینه کسی را در دل نگاه نمی‏داشت و در صدد انتقام نیز بر نمی‏آمد. روح نیرومندش عفو و بخشایش را بر انتقام ترجیح می‏داد. در جنگ احد با آن همه وحشیگری و اهانت که به جنازه عمویش حمزه بن عبدالمطلب روا داشته بودند و آنحضرت از مشاهده آن به شدّت متألّم بود، اما به عمل متقابل با کشتگان قریش دست نزد و بعدها که به مرتکبین آن، از جمله هند زن ابوسفیان دست یافت، در مقام انتقام بر نیامد، و حتّی ابوقتاده انصاری را که می‏خواست زبان به دشنام آنها بگشاید از بدگویی منع کرد. همچنین پس از فتح خیبر جمعی از یهودیان که تسلیم شده بودند، غذایی مسموم برایش فرستادند. حضرت از سوء قصد و توطئه آنها آگاه شد، اما آنان به حال خود رها و متعرض آنها نشد.

بعثت در کلام مقام معظم رهبری(دامت افاضاته)

 

 

بعثت در کلام مقام معظم رهبری

«مسأله بعثت و پدید آمدن این حادثه، مهم ترین مسأله ای است که در طول عمر طولانی بشریت، برای او اتفاق افتاده است. در سرنوشت انسان و تاریخ بشر، هیچ حادثه ای به قدر این حادثه مؤثر نبوده و هیچ لطفی از طرف پروردگار، به عظمت این لطف، بر انسان ها وجود نداشته و امروز آن چه از شعار ما در دنیا مطرح است، همان پیام ها و شعارهای بعثت است. مثل شعار عدالت اجتماعی، آزادگی، علم و دانش، ترقی و تعالی».

برکات بعثت در کلام مقام معظم رهبری(دامت افاضاته)

«هیچ حادثه ای از قبیل انقلاب های بزرگ، مرگ ها و حیات های ملّت ها، پدیدآمدن اشخاص بزرگ، از بین رفتن اشخاص بزرگ ظهور مکتب های گوناگون، اهمیتش برای بشریت به اندازه بعثت های انبیا نیست. هم چنان که امروز شما می بینید، ماندگارترین شکل های فکر و ذهن آحاد بشر، همان شکل هایی است که ادیان به آن ها داده اند و تا ابد هم همین طور خواهد بود. اگرچه امروز بسیاری از کسان در عالم هستند که مستقیما خود را در پرتو اشعه بعثت نبی اکرم قرار نداده اند، یعنی غیرمسلمان ها، اما همان ها هم از برکات این بعثت، تاکنون منتفع شده اند».

 

 

انگیزه وآثار بعثت از دیدگاه حضرت امام خمینی(ره)

 

 

بزرگترين حادثه عالم

زمان ها خودشان هيچ مزيتي ندارند بعضي بر بعضي، زمان يک موجود ساري متحرک است و متعين و هيچ فرقي ما بين قطعه اي با قطعه اي ديگر نيست. شرافت زمان ها يا نحوست زمان ها به واسطه قضايائي است که در آنها واقع مي شود. اگر چنانچه شرافت زمان به واسطه حادثه اي است که در آن زمان واقع مي شود، بايد عرض کنم که روز بعثت رسول اکرم(ص) در سرتاسر دهر ” من الازل الي الابد” روزي شريفتر از آن نيست، براي اينکه حادثه اي بزرگتر از اين حادثه اتفاق نيفتاده است . حوادث بسيار بزرگي در دنيا اتفاق افتاده است. بعثت انبيا بزرگ، انبياء اولوالعزم و بسياري از حوادث بسيار بزرگ، لکن حادثه اي بزرگتر از رسول اکرم در عالم وجود نيست غير از ذات مقدس حق تعالي و حادثه اي بزرگتر از بعثت او هم نيست. بعثتي که بعثت رسول ختمي است و بزرگترين شخصيت هاي عالم امکان و بزرگترين قوانين الهي، و اين حادثه در يک همچو روزي اتفاق افتاده است و اين روز را بزرگ کرده است و شريف، و همچو روزي ما ديگر درازل و ابد نداريم و نخواهيم داشت.

تزکيه نفوس

اول آيه اي که به رسول اکرم (ص) به حسب روايات و تواريخ وارد شده است ، آيه ” اقرا باسم ربک” است و اين آيه اولين آيه اي است که به حسب نقل، جبرئيل بر رسول اکرم خوانده است و از اول به قرائت و به تعلم دعوت شده است ” اقرا باسم ربک الذي خلق” و در همين سوره است که ” ان الانسان ليطغي ان راه استغني” اين سوره اولين مورد وحي (است) و دراولين نزول وحي اين آيه دراين سوره وارد شده است که ” کلا ان الانسان ليطغي ان راه استغني” معلوم مي شود که طغيان و طاغوت بودن از اموري است که در راس اموراست. و براي طاغوت زدائي بايد تعليم کتاب و حکمت و تعلم کتاب و حکمت کرد و تزکيه کرد. انسان اينطوري است، وضع روحي همه انسان ها اينطور است که تا يک استغنائي پيدا مي کند طغيان مي کنند.

انگيزه بعثت اين است که ما را از اين طغيان ها نجات دهد و ما خودمان را تزکيه کنيم، نفوس خودمان را صفا دهيم و نفوس خودمان را ازاين ظلمات نجات بدهيم. اگر اين توفيق براي همگان حاصل شد ، دنيا يک نوري مي شود نظير نور قرآن و جلوه نور حق.

تحول عرفاني در جهان

مساله بعثت يک تحول علمي- عرفاني در عالم ايجاد کرد که آن فلسفه هاي خشک يوناني را که به دست يوناني ها تحقق پيدا کرده بود و ارزش هم داشت و دارد، مبدل کرد به يک عرفان عيني و يک شهود واقعي براي ارباب شهود…

قرآن داراي ابعادي است که تا رسول اکرم صلي الله عليه و اله و سلم مبعوث نشده بودند و قرآن متنزل نشده بود از آن مقام غيب ، نازل نشده بود از آنجا ، و با آن جلوه نزولي اش در قلب رسول خدا جلوه نکرده بود، براي احدي از موجودات ملک و ملکوت ظاهر نبود بعد از آنکه اتصال پيدا کرد مقام مقدس نبوي ولي اعظم با مبدأ فيض به آن اندازه اي که قبل اتصال بود، قرآن را نازلتاً و منزلتاً کسب کرد. در قلب مبارکش جلوه کرد و با نزول به مراتب هفتگانه به زبان مبارکش جاري شد.

قرآني که الان در دست ماست ، نازله هفتم قرآن است و اين از برکات بعثت است و همين نازله هفتم آنچنان تحولي در عرفان اسلامي، درعرفان جهاني بوجود آورد که اهل معرفت شمه اي از آن را مي دانند و همه ابعاد آن و جميع ابعاد آن براي بشر( هنوز) معلوم نشده است و معلوم نيست معلوم شود. و اين از برکات بعثت است اينقدري که معرفت براي اهل معرفت حاصل شده است.

يرفع ظلم

بعثت رسول خدا براي اين است که راه رفع ظلم را به مردم بفهماند، راه اينکه مردم بتوانند با قدرت هاي بزرگ مقابله کنند به مردم بفهماند. بعثت براي اين است که اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح مردم را و اجسام مردم را، تمام اينها را از ظلمت ها نجات بدهد، ظلمات را بکلي کنار بزند و به جاي او نور بنشاند، ظلمت جهل را کنار بزند و به جاي او نورعمل بياورد، ظلمت ظلم را به کنار بزند و به جاي او عدالت بگذارد، نور عدالت را به جاي او بگذارد و راه او را به ما فهمانده است. فهمانده است که تمام مردم، تمام مسلمين برادر هستند و بايد با هم وحدت داشته باشند، تفريق نداشته باشند.

ختم نبوت

انبياء سلف هم کشف داشتند و هم بسط، اما نه بطوراطلاق بلکه في الجمله. اگر چه در اين معني مختلف بودند؛ چنانچه اولوالعزم ها، کشف و بسط حقايق را بيشتر داشتند و وجود نازنين احمدي(ص) که کشف تام و بسط تمام و تام داشت، خاتم شد و خاتم پيامبران گرديد؛ يعني به آن نحوي که ممکن است حقيقت کشف شود، براي حضرت محمد(ص) کشف بود و به آن قدري که ممکن است حقايق بسط شود براي حضرت بسط نمود. لذا ديگر ممکن نيست کشف و بسط ، اَتـَم ازاين باشد تا نبوت ديگري حاصل آيد.

 

مقام معلم



می توان در سایه آموختن

گنج عشق  جاودان اندوختن

 اول از استاد، یاد آموختیم     

پس، سویدای سواد  آموختیم

 از پدر گر قالب تن یافتیم      

از معلم جان روشن   یافتیم

 ای معلم چون کنم توصیف تو     

چون خدا مشکل توان تعریف تو

 ای تو کشتی نجات روح ما         

ای به طوفان جهالت نوح  ما

 یک پدر بخشنده آب و گل است       

یک پدر روشنگر جان و دل است

 لیک اگر پرسی کدامین برترین       

آنکه دین آموزد و علم  یقین

 

استاد شهریار

 

راه رسیدن به کمال در کلام استاد مطهری

 

وقتى عارف براى همه عالم یک حقیقت بیشتر قائل نیست و آن حقیقت عشق است، قهراً از نظر او دیگر حقیقت انسان فکر نیست که فیلسوف مى‌گفت، حقیقت انسان دل اوست. دل هم یعنى همان مرکز عشق الهى. پس یک تفاوت بین مکتب عقل و مکتب عرفان در مسئله «من» انسان است. آیا «من» انسان همان است که‌ فکر مى‌کند یا آن است که عشق مى‌ورزد؟ عارف مى‌گوید «منِ» تو همان است که عشق مى‌ورزد، نه آن که فکر مى‌کند.

از نظر فیلسوف اگر انسان بخواهد به مقام انسان کامل برسد، با چه ابزارى باید پیش برود؟ با ابزار استدلال و قیاس، با صغرى و کبرى و مقدمات چیدن و فکر کردن، با پاى منطق. ولى عارف مى‌گوید: خیر،

ابزار آن، علم و سواد و حرف و گفت و شنود و صغرى و کبرى و مقدمه و نتیجه و استدلال نیست:

دفتر صوفى سواد و حرف نیست

                 جز دل اسپید همچون برف نیست

بجاى همه این کارها تزکیه نفس کن. فیلسوف مى‌گوید: فکر کن، درس بخوان، پیش معلم برو، ولى عارف مى‌گوید: خودت را تصفیه کن، تهذیب نفس کن، اخلاق رذیله را از خود دور کن، توجه به غیر حق را هرچه مى‌توانى از خود بران و بر توجه خود به حق بیفزا، بر خاطرات خود مسلط باش، هرچه اندیشه غیر خدا در دل تو بیاید دیو است، تا دیو هست فرشته که نور خداست هرگز در دل تو نمى‌آید:

بر سر آنم کهگر ز دست برآید

                  دست به کارى زنم که غصه سرآید

خلوت دل نیست جاى صحبت اغیار 

                   دیو چو بیرون رود فرشته درآید

صحبت حکام ظلمت شب یلداست

                   نور ز خورشید جوى بو که برآید

بر در ارباب بىمروت دنیا

                   چند نشینى که خواجه کى بدر آید

ترک گدایى مکن که گنج بیابى

                   از نظر رهروى که در گذر آید

بعد که انسان را از اینکه به در خانه اکابر و بزرگان و صاحبان قدرت برود برحذر مى‌دارد، مى‌گوید: ترک گدایى مکن، اما گدایى پیش چه کسى؟ گدایى پیش یک انسان کامل.

به هرحال وسیله‌اى که این مکتب براى رسیدن انسان به مقام انسان کامل معرفى مى‌کند، اصلاح و تهذیب نفس است، توجه به خداست. هرچه بیشتر انسان به خدا توجه کند و هرچه بیشتر توجه به غیر خدا را از ذهن خود دور کند و هرچه بیشتر به درون خود فرو رود و هرچه ارتباط خود را از بیرون بیشتر قطع کند [به مقام انسان کامل نزدیکتر مى‌شود.].

(منبع:انسان كامل)