راه چاره

آیت الله بهجت:


در گرفتاریها باید قدم به قدم به دفتر شرع نگاه کنیم، هر کجا که دیدیم واضح وآشکار است پیش برویم ودر موارد شبه ناک وتاریک خودداری وتوقف کنیم، عمل به احتیاط پشیمانی ندارد.


پندهای جاودانه

تنها راه اصلاحِ اخلاق

اصلاحِ اخلاق، تنها و تنها یک راه دارد… آن هم عبارت است از تکرار عمل صالح و مداومت بر آن البته عملی که مناسب با آن خوی پسندیده است، باید آن عمل را آن قدر تکرار کند و در موارد جزئی که پیش می‏آید آن را انجام دهد تا رفته رفته اثرش در نفس (مستقر شده) و در صفحه دل او نقش ببندد (و از بین نرود).

(علامه طباطبایی ره - تفسیر المیزان)

مطلب 5

راز همراهي‌ زنان‌ در كاروان‌:

با توجه‌ به‌ نبوغ‌ و علم‌ و مهارتي‌ كه‌ امام‌ در اوضاع‌ سياسي‌ اسلام‌ داشت‌؛ از روي‌نقشة‌ صحيح‌ و مجراي‌ طبيعي‌، شروع‌ به‌ مبارزه‌ كرد و هرچيزي‌ كه‌ در پيشرفت‌ مقصودش‌مؤثر بود، به‌ كار بست‌. مؤثرترين‌ عاملي‌ كه‌ در پيشرفت‌ هدف‌ امام‌ حسين‌ دخيل‌ بود،همراه‌ آوردن‌ و شركت‌ زنان‌ در اين‌ نهضت‌ عظيم‌ ديني‌ بود. اگر امام‌ حسين‌ با يك‌ عده‌ ازياران‌ و وابستگان‌ خود به‌ كوفه‌ مي‌رفت‌ و شهيد مي‌شد، بلافاصله‌ دستگاه‌هاي‌ تبليغاتي‌بني‌ اميه‌ كه‌ در همه‌ جا آماده‌ و مجهز بودند و تمام‌ پيشامدها را به‌ نفع‌ آنان‌ توجيه‌ مي‌كرد،به‌ كار مي‌افتادند.بر اثر تبليغات‌ سوء بني‌ اميه‌، مردم‌ اين‌ قيام‌ و جنگ‌ را از جنگ‌هاي‌ معمولي‌ ميان‌اعراب‌ تلقي‌ مي‌نمودند و سر و صداها در مدت‌ كمي‌ خاموش‌ مي‌گشت‌ و باز بني‌ اميه‌ دركرسي‌ سلطنت‌ قرار مي‌گرفت‌ و بر مبناي‌ مرام‌ خود عمل‌ مي‌كرد، اما شركت‌ بانوان‌ در اين‌قيام‌، نگذاشت‌ نقشة‌ شوم‌ بني‌ اميه‌ عملي‌ شود.مرحوم‌ آيتي‌ اصرار دارد كه‌ اهتمام‌ زنان‌ اهل‌بيت‌ به‌ خطبه‌ و خطابه‌ در فرصت‌هاي‌مختلف‌، با بودن‌ امام‌ علي‌ بن‌ الحسين‌، همه‌ براي‌ اين‌ بوده‌ كه‌ مانع‌ تحريف‌ حادثة‌ كربلاشوند (چه‌ لفظي‌ و چه‌ معنوي‌). متن‌ آن‌چه‌ واقع‌ شده‌ بود را به‌ صورت‌ خطبه‌ و خطابه‌ بيان‌كردند و هدف‌ِ امام‌ را هم‌ تشريح‌ كردند.راز مطلب‌ اين‌ است‌ كه‌ حسين‌ مي‌خواهد از راه‌ شهادت‌، ماده‌اي‌ تهيه‌ كند كه‌ باتبليغ‌ روي‌ آن‌، براي‌ ابد دستگاه‌ اموي‌ را رسوا سازد و آيين‌ ظلم‌ و ستم‌ آنان‌ را محكوم‌نمايد.مرگ‌ و شهادت‌ ركن‌ اساسي‌ و هستة‌ مركزي‌ نقشة‌ حسين‌ است‌، اگر صحنة‌لرزانندة‌ كربلا به‌ وجود نيايد، زينب‌ كبري‌ و زين‌ العابدين‌ با كدام‌ سرمايه‌ مي‌توانند قدم‌ درراه‌ تبليغ‌ گذارند و با كدام‌ حربه‌ مي‌توانند پيكر ظلم‌ اموي‌ را در هم‌ كوبند.حسين‌ مي‌رود تا با جانبازي‌ پرشكوه‌ خود، اين‌ سرمايه‌ را تهيه‌ كند، مي‌رود تا باايجاد يك‌ صحنة‌ شكننده‌، حربة‌ لازم‌ را به‌ دست‌ زينب‌ و بازماندگان‌ خود بسپرد. به‌همين‌ دليل‌ است‌ كه‌ او خود تنها در اين‌ راه‌ نمي‌رود، بلكه‌ زنان‌ و كودكان‌ و جميع‌بستگانش‌ را نيز به‌ همراه‌ مي‌آورد. به‌ او گفتند: اي‌ حسين‌، اكنون‌ كه‌ خود عازم‌ اين‌ سفرهول‌ انگيز و خطرناك‌ هستي‌، چرا كودكان‌ و زنان‌ را با خود مي‌بري‌؟ محمد حنفيه‌، باچشماني‌ اشكبار اصرار مي‌ورزيد كه‌ حسين‌ از بردن‌ زنان‌ و كودكان‌ خودداري‌ كند، ولي‌حسين‌ به‌ همه‌ يك‌ جواب‌ مي‌داد و مي‌فرمود: «نه‌، آنها نيز بايد در اين‌ مسافرت‌ با من‌باشند، خداوند خواسته‌ آنان‌ نيز لباس‌ اسارت‌ به‌ تن‌ داشته‌ باشند.»

آري‌ بايد يك‌ كاروان‌ اسير به‌ راه‌ افتد و در لباس‌ اسارت‌، دربارة‌ قتل‌ حسين‌ تبليغ‌كند و كوفه‌ و شام‌ را منقلب‌ نمايد.

مطلب 4


حضرت آیت الله جوادی آملی:

در جريان دفاع مقدس هشت ساله کاملاً عزيزان ما از کربلا الگو گرفتند «خذوا عنّي دفاعکم» عزيزاني هم که جزء آزادگان بودند و دوران اسارت را گذراندند از عقيله بني هاشم «خذوا عنّي اسارتکم» را گرفتند که اگر اسير شديد چطور اسير بشويد،شما اسارت را اسير کنيد. واقعاً زينب کبرا(سلام الله علیها) اسارت را به اسارت گرفت چرا که اسارت از دست او به ستوه آمد؛ انسان يک چيزي مي شنود! در جريان ورود اهل بيت به کوفه و مجلس کوفه ونیز ورود به شام و مجلس شام ،اين بانو مجلّسين دولت اموي را منقلب کرد.حالا اگر شما مي بينيد ذات اقدس الهي به رسول خودش(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) از راه وحي و الهام فرمودند که بگو: «إنّي تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي» قرآن و عترت همتاي هم هستند،مي بينيد در همه شئون ديني اينها همسنگ هم اند.

مطلب 3

نقش حضرت زینب (س) بعد از عصر عاشورا در کلام شهید آیت الله مطهری

از عصر عاشورا ، زينب تجلی می‏كند. از آن به بعد به او واگذار شده بود. رئيس قافله اوست، چون يگانه مرد، زين العابدين سلام الله عليه است‏ كه در اين وقت به شدت مريض است و احتياج به پرستاری دارد تا آنجا كه‏ دشمن طبق دستور كلی پسر زياد كه از جنس ذكور اولاد حسين هيچكس نبايد باقی بماند، چند بار حمله كردند تا امام زين العابدين را بكشند ولی بعد خودشان گفتند انه لما به اين خودش دارد می‏ميرد. و اين هم خودش‏ يك حكمت و مصلحت خدائی بود كه حضرت امام زين العابدين بدين وسيله‏ زنده بماند و نسل مقدس حسين بن علی باقی بماند. يكی از كارهای زينب، پرستاری امام زين العابدين است. در عصر روز يازدهم ، اسراء را آوردند و سوار كردند بر مركبهايی ( شتر يا قاطر يا هر دو ) كه پالانهای چوبين داشتند و مقيد بودند كه اسراء ، پارچه‏ای روی پالانها نگذارند برای اينكه زجر بكشند . بعد اهل بيت خواهشی‏ كردند كه پذيرفته شد. آن خواهش اين بود : قلن بحق الله الا مامررتم بنا علی مصرع الحسين گفتند شما را به خدا حالا كه ما را از اينجا می‏بريد، ما را از قتلگاه حسين عبور بدهيد برای اينكه می‏خواهيم برای آخرين بار با عزيزان خودمان خداحافظی كرده باشيم . در ميان اسراء تنها امام زين‏ العابدين بودند كه به علت بيماری پاهای مباركشان را زير شكم مركب بسته‏ بودند، ديگران روی مركب آزاد بودند . وقتی كه به قتلگاه رسيدند ، همه‏ بی‏اختيار خودشان را از روی مركبها به روی زمين انداختند . زينب سلام الله‏ عليها خودش را می‏رساند به بدن مقدس اباعبدالله ، آن را به يك وضعی‏ می‏بيند كه تا آن وقت نديده بود، بدنی می‏بيند بی سر و بی‏لباس. با اين‏ بدن معاشقه می‏كند و سخن می‏گويد « بابی المهموم حتی قضی، بابی العطشان‏ حتی مضی » آنچنان دلسوز ناله كرد كه فابكت و الله كل عدو و صديق يعنی كاری كرد كه اشك دشمن جاری شد، دوست و دشمن به گريه در آمدند. مجلس عزای حسين را برای اولين بار زينب ساخت. ولی در عين حال از وظايف خودش غافل نيست . پرستاری زين العابدين به عهده‏ اوست ، نگاه كرد به زين العابدين ديد حضرت كه چشمش افتاده به اين وضع‏ آنچنان ناراحت است كانه می‏خواهد قالب تهی كند ، فورا بدن اباعبدالله‏ را گذاشت آمد سراغ زين العابدين ، يابن اخی ! پسر برادر ! چرا ترا در حالی می‏بينم كه می‏خواهد روح تو از بدنت پرواز بكند ؟ عمه جان ! چطور می‏توانم بدنهای عزيزان خودمان را ببينيم و ناراحت نباشم . زينب در همين‏ شرايط شروع می‏كند به تسليت خاطر دادن به زين العابدين . ام ايمن زن بسيار مجلله‏ای است كه ظاهرا كنيز خديجه بوده و بعدا آزاد شده و سپس در خانه پيغمبر و مورد احترام پيغمبر بوده است . كسی است كه‏ از پيغمبر حديث روايت می‏كند .اين پيرزن سالها در خانه پيغمبر بود . روايتی از پيغمبر را برای زينب نقل كرده بود ولی چون روايت خانوادگی‏ بود يعنی مربوط به سرنوشت اين خانواده در آينده بود ، زينب يك روز در اواخر عمر علی عليه السلام برای اينكه مطمئن بشود كه آنچه ام ايمن گفته‏ صددرصد درست است ، آمد خدمت پدرش ، يا ابا ! من حديثی اين چنين از ام‏ ايمن شنيده‏ام ، می‏خواهم يكبار هم از شما بشنوم تا ببينم آيا همين طور است ؟ همه را عرض كرد ، پدرش تاييد كرد و فرمود درست گفته ام ايمن ، همين طور است . زينب در آن شرايط اين حديث را برای امام زين العابدين روايت می‏كند . در اين حديث آمده است اين قضيه فلسفه‏ای دارد مبادا در اين شرايط خيال‏ بكنيد كه حسين كشته شد و از بين رفت . پسر برادر ! از جد ما چنين روايت شده است كه حسين عليه السلام همين جا كه‏ اكنون جسد او را می‏بينی ، بدون اينكه كفنی داشته باشد ، دفن می‏شود و همين‏ جا ، قبر حسين ، مطاف خواهد شد .
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
كه زيارتگه رندان جهان خواهد بود
آينده را كه اينجا كعبه اهل خلوص خواهد بود ، زينب برای امام زين‏ العابدين روايت می‏كند . بعد از ظهر مثل امروزی را كه يازدهم بود عمر سعد با لشكريان خودش ماند برای دفن كردن اجساد كثيف افراد خود . ولی بدنهای‏ اصحاب اباعبدالله ، همانطور ماندند . بعد اسراء را حركت دادند ( مثل‏ امشب كه شب دوازدهم است ) ، يكسره از كربلا تا نجف كه تقريبا دوازده‏ فرسخ است . ترتيب كار را اينچنين داده بودند كه روز دوازدهم ، اسراء را به اصطلاح با طبل و شيپور و با دبدبه به علامت فتح وارد كنند و به خيال‏ خودشان آخرين ضربت را به خاندان پيغمبر بزنند . اينها را حركت دادند و بردند در حالی كه زينب شايد از روز تاسوعا اصلا خواب به چشمش نرفته . سرهای مقدس را قبلا برده بودند . نمی‏دانم چه‏ ساعتی از روز بوده ( تقريبا دو سه ساعت از طلوع آفتاب گذشته ) در حالی‏ كه اسراء را وارد كوفه می‏كر دند ، دستور دادند سرهای مقدس را ببرند به‏ استقبال آنها كه با يكديگر بيايند . وضع عجيبی است غير قابل توصيف . دم‏ دروازه كوفه ( دختر علی ، دختر فاطمه ، اينجا تجلی می‏كند ) اين زن با شخصيت كه در عين حالزن باقی ماند و گرانبها ، خطابه‏ای می‏خواند . راويان چنين نقل كرده‏اند كه‏ در يك موقع خاصی ، زينب موقعيت را تشخيص داد و قداومات دختر علی يك‏ اشاره كرد . عبارت تاريخ اين است : و قد اومات الی الناس ان اسكتوا فارتدت الانفاس ، و سكنت الاجراس يعنی در آن هياهو و غلغله كه‏ اگر دهل می‏زند صدايش به جايی نمی‏رسيد ، گويی نفسها در سينه حبس شد و صدای زنگها و هياهوها خاموش گشت ، مركبها هم ايستادند ( آدمها كه‏ می‏ايستادند قهرا مركبها هم می‏ايستادند ) . خطبه‏ای خواند . راوی گفت : و لم ار والله خفره قط انطق منها اين ” خفره ” خيلی ارزش دارد ” خفره ” يعنی زن باحيا . اين زن ، نيامد مثل يك زن بی‏حيا حرف بزند . زينب آن خطابه را در نهايت عظمت القاء كرد . در عين حال دشمن می‏گويد : ولم ار والله خفره قط انطق منها يعنی آن حيای زنانگی از او پيدا بود . شجاعت علی با حيای زنانگی در هم آميخته بود .
در كوفه كه بيست سال پيش علی عليه السلام خليفه بود و در حدود پنج سال‏ خلافت خود خطابه‏های زيادی خوانده بود ، هنوز در ميان مردم خطبه خواندن‏ علی عليه السلام ضرب المثل بود . راوی گفت گويی سخن علی از دهان زينب‏ می‏ريزد ، گويی كه علی زنده شده و سخن او از دهان زينب می‏ريزد . وقتی‏ حرفهای زينب كه مفصل هم نيست ( ده دوازده سطر بيشتر نيست ) تمام شد ، می‏گويد مردم را ديدم كه همه، انگشتانشان را به دهان گرفته و می‏گزيدند . اين است نقش زن به شكلی كه‏ اسلام می‏خواهد . شخصيت در عين حيا ، عفاف ، عفت ، پاكی و حريم . تاريخ‏ كربلا به اين دليل مذكر مؤنث است كه در ساختن آن هم جنس مذكر عامل‏ مؤثری است ولی در مدار خودش ، و هم جنس مؤنث در مدار خودش . اين‏ تاريخ به دست اين دو جنس ساخته شد .