موضوع: "بدون موضوع"
اوصاف متقین در نهج البلاغه
پنجشنبه 93/10/11
در روایت است یکی از دلباختگان علی (ع) به نام همام که از اصحاب پرهیزکار امیرالمؤمنین بود از ایشان درخواست کرد که متقین را براى او توصیف نمایند. حضرتش از این امر طفره رفت. لکن همام اصرار بسیار نمود، تا آنکه حضرت لب به سخن گشود. وقتی که علی (ع) این خطابه را القا کرد بدنها لرزید، اشکها جاری شد، دلها به طپش افتاد!، اما همام راضی نمی شود بلکه آتش شوقش تیزتر میگردد، بیشتر اصرار میکند و او را سوگند میدهد. علی شروع به سخن کرد، بیش از یکصد ویژگی صفت در این ترسیم گنجانیده و هنوز ادامه داشت امــا هر چه سخن علی ادامه می یافت و اوج میگرفت ضربان قلب همام بیشتر می شد و روح متلاطمش متلاطمتر میگشت و مانند مرغ محبوسی میخواست قفس تن را بشکند، ناگهان فریاد هولناکی جمع شنوندگان را متوجه خود کرد، فریاد کننده کسی جز همام نبود، وقتی که بر بالینش رسیدند قالب تهی کرده و جان به جان آفرین تسلیم کرده بود. علی فرمود: “من از همین میترسیدم".
به گوشه ای از این صفات اشاره می کنیم:
«فالمتقون فیها هم أهل الفضائل» تعبیر خاص حضرت (هم أهل الفضائل) مى رساند که «فقط آنهائى داراى فضیلت اند که متقى باشند». در بینش اسلامى اساس فضیلت و برترى، تقوى است:نه نژاد و نه زبان و نه قومیت، هیچیک ملاک برترى نیست. در نماز هم ما نمى گوئیم السلام علینا و على ایرانیها بلکه مى گوئیم السلام علینا و على عبادالله الصالحین.
«منطقهم الصواب» پیامبر اکرم (ص) فرمود: «لسانک سبع إن أطلقته أکلتک؛ زبان تو درنده است، اگر این زبان درنده را آزاد و رها کنى ترا مى بلعد».
و «مشیهم التواضع» انسان متقى در ساده ترین امور خود نیز دقت نظر دارد. حتى راه رفتن و مشى انسان متقى، همراه با تواضع و متانت است. (حال راه رفتن بمعناى پیاده روى باشد و یا بمعناى موتور سوارى و ماشین سوارى، بهر حال فرقى نمى کند.( قرآن کریم نیز در نصایح لقمان به فرزند، بعنوان پندى از سلسله حکمتهاى الهى لقمان، مى فرماید : و لا تصعر خدک للناس و لا تمش فی الأرض مرحا إن الله. لا یحب کل مختال؛ (پسرم!) با بى اعتنایى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر مغرورى را دوست ندارد ) .(لقمان/ 18)
«وقفوا أسماعهم على العلم النافع لهم» از دیگر مشخصه هاى متقین، آن است که «گوشهاى خود را به هر سخن و صوت لغو و مضرى نمى سپارند»، بلکه آنرا وقف سخنان آموزنده، و علومى که نافع آنها باشد، مى کنند. از امیرالمؤمنین (علیه السلام) در روایت آمده است: «الفکر فی غیر الحکمة هوس؛ حتى تفکر کردن هم در امورى که مفید و مطابق با حکمت نیست، نوعى هوس است». و قرآن کریم نیز از کسانى که علومى غیر نافع و لغو را فرا مى گیرند انتقـــــاد مى کند. و متقى مقید است که بر اساس نیازهاى فردى و جمعى مورد قبول مکتبش، رشته علمى و تحصیلى خود را تعیین کند. و در کلمات منقول از رسول اکرم (صلّی الله علیه واله وسلّم) نقل شده است که حضـرتش مى فرمود: «اللهم إنی أعوذ بک من علم لا ینفع، خدایا، بتو پنــاه مى برم از علمى که بى فایده باشد».
«لا یرضون من أعمالهم القلیل و لا یستکثرون الکثیر» متقین چنین اند که هرگز عمل خویش را بزرگ نمى پندارند و بدان راضى نمى گردند». ویژگى انسان متقى آنست که نه تنها از مدح و ثناى دیگران نسبت بخودش، خوشحال نمى گردد، بلکه ناراحت هم مى شود زیرا او واقعا عمل خویش را در پیشگاه خداوند قلیل مى داند (إذا ذکر أحدهم خاف من ما یقال له).
«فمن علامة أحدهم انک ترى له قوة فی دین؛ از علامات متقین اینست که نسبت به معتقدات دینى شان قدرتمند و استوارند. تزلزل در ایشان راهى ندارد». قرآن کریم کسانى را که چون خیرى به ایشان مى رسد و منافعى ظاهرى بدست مى آورند خوشحال میشوند، و در هنگام دشوارى ها بی تابى و ناسپاسى میکنند ملامت میکند: و من الناس من یعبد الله على حرف، فإن أصابه خیر اطمأن به و إن أصابته فتنة انقلب على وجهه خسر الدنیا و الآخرة ذلک هو الخسران المبین؛ بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مى پرستند (و ایمان قلبیشان بسیار ضعیف است) همین که (دنیا به آنها رو کند و نفع و) خیرى به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا مى کنند اما اگر مصیبتى براى امتحان به آنها برسد، دگرگون مى شوند (و به کفر رو مى آورند)! (به این ترتیب) هم دنیا را از دست دادهاند، و هم آخرت را و این همان خسران و زیان آشکار است .(حج/ 11)
«یمزج الحلم بالعلم و القول بالعمل» انسان متقى حلم را با علم بهم آمیخته است و قولش با عملش موافق و همراه است . اهل تقوا علم را با شرح صدر در هم آمیخته اند. «مزج» به آن مخلوط شدنی گویند که دیگر قابل جدا شدن نیست مثل مخلوط آب و شکر یعنی علم وحلم(شرح صدر) کاملاً در وجود آن ها مستقر شده است . قرآن کریم از کسانى که میان قول و فعلشان دوگانگى باشد سخت نکوهش کرده: «کبر مقتا عندالله أن تقولوا ما لاتفعلون؛ نزد خدا بسیــــار موجب خشم است که سخنى بگویید که عمل نمى کنید ».(صف/ 3)
«یعطی من حرمه و یصل من قطعه» انسان پرهیزگار عمل زشت را با زشتى پاسخ نمى دهد. به آن کس که او را از چیزى محروم کرده است، مى بخشد. و با آن کس که از او قطع رابطه کرده است، بار دیگر پیوند برقرار میکند». اسلام نسبت به آشتى میان دو نفر مسلمان، عنایت بسیارى دارد.
«و صبرا فی شدة» در هنگامه بلایا و مشکلات، پایدارى و ایستادگى و صبر پیشه میکند و بیتابى و فزع از خود نشان نمى دهد». قرآن کریم این گونه انسان را ملامت میکند که «اذا مسه الشر جزوعا» بلکه انسانى را تصویر و تأیید میکند که تربیت الهى شده باشد بطورى که در برابر مصائب و مشکلات، با صبر و متانت، ایستادگى میکند : و بشر الصابرین الذین إذا أصابتهم مصیبة قالوا إنا لله و إنا إلیه راجعون؛ آنها که هر گاه مصیبتى به ایشان مـى رسد، مى گویند: «ما از آن خدائیم و به سوى او بازمى گردیم ».(بقره/ 156)
(محسن قرائتی- تفسیر خطبه همام- خطبه 193 نهج البلاغه صبحى صالح و خطبه 184 فیض - مرتضی مطهری- سیری در نهج البلاغه- صفحه 10-9)
آنچه یک طلبه باید بداند
سه شنبه 93/10/09
زی طلبگی در سیره علما:
* پرهیز از كارهاى خلاف مروت :
فقها فرموده اند: اعمال خلاف مروت مضر به عدالت است و امام جماعت نباید كارى بر خلاف مروت انجام دهد. میزان در خلاف مروت این است كه انسان كارى را انجام دهد كه عرف جامعه آن را سبك و زننده ، یا براى روحانى غیر مناسب مى دانند؛ مانند وارد شدن به مجالس و محافلى كه متناسب با شاءن طلبه نیست یا انتخاب نوع لباس و پوششى كه عموم مردم آن را زیبنده طلبه نمى دانند یا آرایش مو كه براى طلبه سبك و زننده باشد.
* حلم در برابر جاهلان :
طلبه باید حلیم باشد نه اینكه تا كسى جسارتى كرد، او هم مقابله كند. امــام علـی علیه الســـــلام می فرماید:« اول عوض الحلیم عن حلمه ان الناس انصاره علی الجاهل» اولین عوض و دریافتی که شخص بردبار از بردباری و صبوری اش دریافت می کند این است که مردم یار و یاور او بر علیه جاهل (آنکه هتاکی کرده) می شوند. این متانت و وقار باعث می شود که دیگران به بزرگواری شخصی که مورد اهانت واقع شده اعتراف کنند و در دل و جان و با زبان و جوارح همراه و همیار او شوند. شخصى به مرحوم آیه الله سید احمد خوانسارى قدس سره جسارت كرد و لحظاتى به فحش و ناسزا ادامه داد تا موقع اذان نماز رسید.ایشان فرمودند بخشید آقا، وقت نماز است اجازه مى فرمایید به نماز بروم . آن شخص با دیدن این همه حلم و گذشت از كرده خود پشیمان شد و از ایشان عذرخواهى كرد.
* تواضع :
پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: به درستی که تواضع بر بلندی مقام صاحبش می افزاید پس فروتنی کنید خدا شما را بلندمرتبه و والامقام کند.(کافی،ج2 ، ص 121 باب تواضع ،ح 1 )نیز امیرالمؤ منین على (علیه السلام ) فرمود: زینت و زیور علم فروتنی است(بحارالانوار، ج 78، ص 80 ،باب 16 ،ح 65).
* تناسب ظاهر:
از جمله وظایف طلبه این است كه باید ظاهر طلبگى هم داشته باشد. على (علیه السلام)فرمود: صلاح الظواهر عنوان صحه الضمائر. ظاهر درست و خوب و صالح حاکی از درونی پاک و سالم است.( شرح غررالحکم ج،4 ،ص 196 )
* آگاهى به زمان :
از جمله ویژگیهاى طلبه نمونه آگاهى به زمان و قدرت تحلیل صحیح شرایط زمان است . امیرالمؤ منین على (علیه السلام ) فرمود: . انسان عاقل باید جایگاه خود را بداند. پس زبانش را حفظ کند و اهل زمانش را بشناسد. امام خمینی رحمه الله علیه نیز درباره شرایط مجتهد می فرماید: باید عالم به زمانه باشد.(بحارالانوار، ج 1 ،ص 88، باب 1، ح 13)
* طرح نكردن مشكلات براى دیگران :
طرح مشكلات با افراد ناآگاه و غیر حوزوى و كم ظرفیت به خصوص در مجامع عمومى و به ویژه در زمینه تأمین معاش صحیح نیست و باید حتى المقدور ترك شود؛ زیرا پى آمدهاى غیر قابل جبرانى دارد.
* انس با قرآن :
تلاوت قرآن باعث رهایى از غفلت است . این ذكر جاودانه ثبات مى دهد، بصیرت مى بخشد، به تفكر وادار مى كند و مغز و دل انسان را سرشار از معنویت مى سازد. قرآن کریم می فرماید: فاقرؤا ما تیسر من القرآن: هرآنچه می توانید از قرآن بخوانید .(سوره مزمل)
* انس با امام زمان :
نام خوبى نهاده اند، سرباز امام زمان ! اگر شایسته چنین عنوانى شدیم ، دیگر نمى توانیم از فرمانده خود غافل باشیم . وقتى امام زمان (علیه السلام ) فرموده اند: ما نسبت به مراعات احوال شما سستی نمی کنیم و یاد شما را فراموش نمی کنیم. تكلیف ما معلوم است .(بحارالانوار،ج 53 ، ص 174 ، باب 31).اینجاست كه نیاز به رابطه با آن ((تنها امید نجات )) بخوبى احساس مى شود. این نیاز مانند نیاز به آب و هواست و مى تواند در چند شكل پدیدار شود. توسل ، توجه و انتظار. انتظار یعنى به راستى انتظار ظهور داشتن .
* توجه به شعائر مذهبى :
به حفظ و رعایت شعائر و آداب دینى همچون حضور در مساجد، شركت در نماز جماعت ، نماز اول وقت ، افشاى سلام از وظایف حتمى طلاب است .
احترام به علما واساتید:
یکی ازرموزموفقیت بزرگان علم ودانش این است که آنها به اساتید خود،بیش ازدیگران احترام می گذاشتند،درحدیث است.حضرت امام سجاد (عليه السّلام )می فرماید: حق استاد و سرپرست علمي تو آن است كه وي را بزرگ شماري و مجلس او را محترم داني، به او نيك گوش سپاري و توجه كني و صدايت را از او بلندتر نكني و به كسي كه از وي چيزي ميپرسد، پاسخ ندهي تا خود پــــاسخ بگويد، در مجلسِ وي بــا كسي سخن نگوئي و نزد او غيبت كسي را نكني و اگر نـــزد تواز او به زشتي ياد كردند، دفاع كرده و عيب هايش را بپوشاني و افتخاراتش را بيان كني، با دشمنش همنشين نشوي و با دوستانش دشمني نورزي.
* دراحوالات حضرت امام خمینی(ره) است که ایشان هروقت نام استاد خود مرحوم حضرت آیت الله شاه آبادی را می بردند می فرمودند: روحی فداء (سیمای فرزانگان، ص 268)
* استاد مطهری ـ رحمه الله ـ ، در آثار خود از علامه ـ رحمه الله ـ چنین یاد میكند: «حضرت استاد علامهی طباطبایی ـ روحی فداه)). (آفات الطلاب، آیت الله مجتهدی)
* آیت الله امامی كاشانی میفرمودند: «امام خمینی هفت سال دو زانو در درس استاد خود مرحوم شاه آبادی نشست.»
* شهید ثانی نقل میكند كه از اسكندر پرسیدند: چرا به معلم خود از پدرت بیشتر احترام میكنی؟ او گفت: «به خاطر اینكه معلم سبب زندگی باقی من است و پدر وسیلهی حیات فانی من است.»(منیه المرید،ص 120)
*در شرح حال سید رضی مؤلف نهج البلاغه، آوردهاند كه بسیار عزیز النّفس بود و هدیهی هیچ كس ـ حتی هدیهی پدرش را نمیپذیرفت ـ ولی در داستانی كه ذیلاً میآید خواهیم دید كه او تنها به خاطر گرامی داشت استادش، هدیهی او را پذیرفت:
روزی یكی از استادان سید رضی به وی گفت: شنیدهام خانهات كوچك است و چنین خانهای سزاوار تو نیست اما من خانهای بزرگ دارم كه به تو هدیه میكنم.شریف رضی سر باز زد.
استاد دوباره حرفش را تكرار كرد.شریف گفت: من تاكنون هدیهی پدرم را هم نپذیرفتهام. استاد پاسخ داد حقی كه من بر تو دارم از حق پدرت بزرگتر است؛ زیرا او پدر جسمانی تو است و من پدر روحـانی تو هستم. شـریف گفت: خانـه را پذیرفتم.(منیه المرید ، ص 120)
اهل ایمان ومعنویت بخوانند
دوشنبه 93/10/08
12 ویژگی از رفتار شهید مطهری رحمه الله را کـــــــه می تواند به عنوان دستورالعملی سازنده برای اهل ایمان و معنویت و دانش باشد، از زبان نزدیکان و آشنایان آن شهید نقـــــل می کنیم:
1- همیشه با وضو بود و به این کار توصیه می کرد.
2- به طبیعت علاقه شدیدی داشت و گاه ساعت ها در نقـــــاط بــا صفا می نشست و فکر می کرد.
3 - همیشه نماز شب را به پــا می داشت و به این خاطر شب ها زودتـــــــر می خوابید.
4- در موقع بیان مطالب علمی آنچنان تمرکز حواس داشت که از اطراف غافل می شد.
5- شب ها قبل از خواب 20 دقیقه قرآن می خواند.
6- در مورد انجام فرائض دینی فرزندانش نظارت دقیق داشت.
7- به فقــرا و مستمنــــدان کمک می کرد، به طوری که برخی موارد آن بعد از شهادتش آشکار شد.
8- مطالب قابل توجــــه را در فرصت های مناسب و به طور منظم یادداشت می کرد.
9- در هنگام روضه برای سیدالشهداء علیه السلام و مناجات های شبانه صدای گریه اش بلند می شد.
10- او آن چنان به خداوند ایمان داشت، که در شرایط سخت زندگی به امدادهای غیبی چشم دوخته و از خداوند مدد می خواست.
11- برای پدر و مادر و اساتید خویش احترام وصف ناپذیری قائل بود.
12- در امور عبادی، اجتماعی و سیاسی از تظاهر کردن به شدت پرهیز می کرد.
پندهای جاودانه
یکشنبه 93/10/07
* شهید آیت الله بهشتی:
در زندگی دنبال کسانی حرکت کنید که هر چه به جنبه های خصوصیتر زندگی ایشان نزدیک شوید تجلی ایمان را بیشتر می بینید.
(کتاب هم حسینی بود هم بهشتی)
پندهای جاودانه
یکشنبه 93/10/07
قسمتی از وصیت نامه «ابوعلی سینا»:
«باید دانست که افضل حرکات نماز است و بهترین سکنات ،روزه و نافعترین خیرات و مبرات ،صدقه و پاکیزهترین خوبیها ،تحمل سختیها و باطلترین سعیها، لجاج است و بهترین اعمال آن است که از نیت خالص صادر گردد و بهترین نیت آن است که از علم حاصل شود. جود و بخشش به قدری که مقدور باشد، مطلوب است و برای مساعدت مردم ارتکاب اموری که خلاف طبع باشد رواست. در اوضاع شرعی و احترام به سنتهای الهی و مواظبت بر عبادات بدنی، به هیچ وجه تقصیر جایز نیست. حکمت و دانش اساس و مایه برتری انسان است بر غیر و در تحصیل دانش معرفت الهی بر همه چیز مقدم است؛ زیرا شرافت هر علمی بسته به موضوع آن است.»
( زندگی، افکار و آثار ابن سینا به قلم دکتر ولایتی بر گرفته از ابن سینا(جلد پنجاه و هفتم آفرينندگان فرهنگ و تمدن اسلام و بوم ايران)