موضوع: "بدون موضوع"

مطلب 4


حضرت آیت الله جوادی آملی:

در جريان دفاع مقدس هشت ساله کاملاً عزيزان ما از کربلا الگو گرفتند «خذوا عنّي دفاعکم» عزيزاني هم که جزء آزادگان بودند و دوران اسارت را گذراندند از عقيله بني هاشم «خذوا عنّي اسارتکم» را گرفتند که اگر اسير شديد چطور اسير بشويد،شما اسارت را اسير کنيد. واقعاً زينب کبرا(سلام الله علیها) اسارت را به اسارت گرفت چرا که اسارت از دست او به ستوه آمد؛ انسان يک چيزي مي شنود! در جريان ورود اهل بيت به کوفه و مجلس کوفه ونیز ورود به شام و مجلس شام ،اين بانو مجلّسين دولت اموي را منقلب کرد.حالا اگر شما مي بينيد ذات اقدس الهي به رسول خودش(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) از راه وحي و الهام فرمودند که بگو: «إنّي تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي» قرآن و عترت همتاي هم هستند،مي بينيد در همه شئون ديني اينها همسنگ هم اند.

مطلب 3

نقش حضرت زینب (س) بعد از عصر عاشورا در کلام شهید آیت الله مطهری

از عصر عاشورا ، زينب تجلی می‏كند. از آن به بعد به او واگذار شده بود. رئيس قافله اوست، چون يگانه مرد، زين العابدين سلام الله عليه است‏ كه در اين وقت به شدت مريض است و احتياج به پرستاری دارد تا آنجا كه‏ دشمن طبق دستور كلی پسر زياد كه از جنس ذكور اولاد حسين هيچكس نبايد باقی بماند، چند بار حمله كردند تا امام زين العابدين را بكشند ولی بعد خودشان گفتند انه لما به اين خودش دارد می‏ميرد. و اين هم خودش‏ يك حكمت و مصلحت خدائی بود كه حضرت امام زين العابدين بدين وسيله‏ زنده بماند و نسل مقدس حسين بن علی باقی بماند. يكی از كارهای زينب، پرستاری امام زين العابدين است. در عصر روز يازدهم ، اسراء را آوردند و سوار كردند بر مركبهايی ( شتر يا قاطر يا هر دو ) كه پالانهای چوبين داشتند و مقيد بودند كه اسراء ، پارچه‏ای روی پالانها نگذارند برای اينكه زجر بكشند . بعد اهل بيت خواهشی‏ كردند كه پذيرفته شد. آن خواهش اين بود : قلن بحق الله الا مامررتم بنا علی مصرع الحسين گفتند شما را به خدا حالا كه ما را از اينجا می‏بريد، ما را از قتلگاه حسين عبور بدهيد برای اينكه می‏خواهيم برای آخرين بار با عزيزان خودمان خداحافظی كرده باشيم . در ميان اسراء تنها امام زين‏ العابدين بودند كه به علت بيماری پاهای مباركشان را زير شكم مركب بسته‏ بودند، ديگران روی مركب آزاد بودند . وقتی كه به قتلگاه رسيدند ، همه‏ بی‏اختيار خودشان را از روی مركبها به روی زمين انداختند . زينب سلام الله‏ عليها خودش را می‏رساند به بدن مقدس اباعبدالله ، آن را به يك وضعی‏ می‏بيند كه تا آن وقت نديده بود، بدنی می‏بيند بی سر و بی‏لباس. با اين‏ بدن معاشقه می‏كند و سخن می‏گويد « بابی المهموم حتی قضی، بابی العطشان‏ حتی مضی » آنچنان دلسوز ناله كرد كه فابكت و الله كل عدو و صديق يعنی كاری كرد كه اشك دشمن جاری شد، دوست و دشمن به گريه در آمدند. مجلس عزای حسين را برای اولين بار زينب ساخت. ولی در عين حال از وظايف خودش غافل نيست . پرستاری زين العابدين به عهده‏ اوست ، نگاه كرد به زين العابدين ديد حضرت كه چشمش افتاده به اين وضع‏ آنچنان ناراحت است كانه می‏خواهد قالب تهی كند ، فورا بدن اباعبدالله‏ را گذاشت آمد سراغ زين العابدين ، يابن اخی ! پسر برادر ! چرا ترا در حالی می‏بينم كه می‏خواهد روح تو از بدنت پرواز بكند ؟ عمه جان ! چطور می‏توانم بدنهای عزيزان خودمان را ببينيم و ناراحت نباشم . زينب در همين‏ شرايط شروع می‏كند به تسليت خاطر دادن به زين العابدين . ام ايمن زن بسيار مجلله‏ای است كه ظاهرا كنيز خديجه بوده و بعدا آزاد شده و سپس در خانه پيغمبر و مورد احترام پيغمبر بوده است . كسی است كه‏ از پيغمبر حديث روايت می‏كند .اين پيرزن سالها در خانه پيغمبر بود . روايتی از پيغمبر را برای زينب نقل كرده بود ولی چون روايت خانوادگی‏ بود يعنی مربوط به سرنوشت اين خانواده در آينده بود ، زينب يك روز در اواخر عمر علی عليه السلام برای اينكه مطمئن بشود كه آنچه ام ايمن گفته‏ صددرصد درست است ، آمد خدمت پدرش ، يا ابا ! من حديثی اين چنين از ام‏ ايمن شنيده‏ام ، می‏خواهم يكبار هم از شما بشنوم تا ببينم آيا همين طور است ؟ همه را عرض كرد ، پدرش تاييد كرد و فرمود درست گفته ام ايمن ، همين طور است . زينب در آن شرايط اين حديث را برای امام زين العابدين روايت می‏كند . در اين حديث آمده است اين قضيه فلسفه‏ای دارد مبادا در اين شرايط خيال‏ بكنيد كه حسين كشته شد و از بين رفت . پسر برادر ! از جد ما چنين روايت شده است كه حسين عليه السلام همين جا كه‏ اكنون جسد او را می‏بينی ، بدون اينكه كفنی داشته باشد ، دفن می‏شود و همين‏ جا ، قبر حسين ، مطاف خواهد شد .
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
كه زيارتگه رندان جهان خواهد بود
آينده را كه اينجا كعبه اهل خلوص خواهد بود ، زينب برای امام زين‏ العابدين روايت می‏كند . بعد از ظهر مثل امروزی را كه يازدهم بود عمر سعد با لشكريان خودش ماند برای دفن كردن اجساد كثيف افراد خود . ولی بدنهای‏ اصحاب اباعبدالله ، همانطور ماندند . بعد اسراء را حركت دادند ( مثل‏ امشب كه شب دوازدهم است ) ، يكسره از كربلا تا نجف كه تقريبا دوازده‏ فرسخ است . ترتيب كار را اينچنين داده بودند كه روز دوازدهم ، اسراء را به اصطلاح با طبل و شيپور و با دبدبه به علامت فتح وارد كنند و به خيال‏ خودشان آخرين ضربت را به خاندان پيغمبر بزنند . اينها را حركت دادند و بردند در حالی كه زينب شايد از روز تاسوعا اصلا خواب به چشمش نرفته . سرهای مقدس را قبلا برده بودند . نمی‏دانم چه‏ ساعتی از روز بوده ( تقريبا دو سه ساعت از طلوع آفتاب گذشته ) در حالی‏ كه اسراء را وارد كوفه می‏كر دند ، دستور دادند سرهای مقدس را ببرند به‏ استقبال آنها كه با يكديگر بيايند . وضع عجيبی است غير قابل توصيف . دم‏ دروازه كوفه ( دختر علی ، دختر فاطمه ، اينجا تجلی می‏كند ) اين زن با شخصيت كه در عين حالزن باقی ماند و گرانبها ، خطابه‏ای می‏خواند . راويان چنين نقل كرده‏اند كه‏ در يك موقع خاصی ، زينب موقعيت را تشخيص داد و قداومات دختر علی يك‏ اشاره كرد . عبارت تاريخ اين است : و قد اومات الی الناس ان اسكتوا فارتدت الانفاس ، و سكنت الاجراس يعنی در آن هياهو و غلغله كه‏ اگر دهل می‏زند صدايش به جايی نمی‏رسيد ، گويی نفسها در سينه حبس شد و صدای زنگها و هياهوها خاموش گشت ، مركبها هم ايستادند ( آدمها كه‏ می‏ايستادند قهرا مركبها هم می‏ايستادند ) . خطبه‏ای خواند . راوی گفت : و لم ار والله خفره قط انطق منها اين ” خفره ” خيلی ارزش دارد ” خفره ” يعنی زن باحيا . اين زن ، نيامد مثل يك زن بی‏حيا حرف بزند . زينب آن خطابه را در نهايت عظمت القاء كرد . در عين حال دشمن می‏گويد : ولم ار والله خفره قط انطق منها يعنی آن حيای زنانگی از او پيدا بود . شجاعت علی با حيای زنانگی در هم آميخته بود .
در كوفه كه بيست سال پيش علی عليه السلام خليفه بود و در حدود پنج سال‏ خلافت خود خطابه‏های زيادی خوانده بود ، هنوز در ميان مردم خطبه خواندن‏ علی عليه السلام ضرب المثل بود . راوی گفت گويی سخن علی از دهان زينب‏ می‏ريزد ، گويی كه علی زنده شده و سخن او از دهان زينب می‏ريزد . وقتی‏ حرفهای زينب كه مفصل هم نيست ( ده دوازده سطر بيشتر نيست ) تمام شد ، می‏گويد مردم را ديدم كه همه، انگشتانشان را به دهان گرفته و می‏گزيدند . اين است نقش زن به شكلی كه‏ اسلام می‏خواهد . شخصيت در عين حيا ، عفاف ، عفت ، پاكی و حريم . تاريخ‏ كربلا به اين دليل مذكر مؤنث است كه در ساختن آن هم جنس مذكر عامل‏ مؤثری است ولی در مدار خودش ، و هم جنس مؤنث در مدار خودش . اين‏ تاريخ به دست اين دو جنس ساخته شد .

 

 

 

مطلب2

از جمله درسها و پیام هایی که نهضت عاشورا برای ما دارد حضور و مشارکت موثر زنان در این قیام است. در قیام امام حسین(ع) مشاهده میکنیم که زنان و دخترانی همچون زینب، ام کلثوم، رقیه، سکینه، رباب و زنان و مادران و دختران دیگری همراه و پا به پای همسران و فرزندانشان در این حادثه عظیم حضور داشتند. این حضور زنان به زنان و دختران جامعه ما این درس را میدهد که همیشه همراه و یاور همسر و فرزندان خود باشند و در همه عرصه های زندگی یار و یاور آنها باشند.

زنان نقش آفرین در نهضت عاشورا
فعالیتهای اجتماعی در جامعه مخصوص مردان نیست، بلکه زنان به عنوان یک تکلیف حق دارند در جامعه، با حفظ ارزشهای اسلامی حضور فعال داشته باشند. بررسی تاریخ عاشورا نشان می‏دهد که علاوه بر مردان، زنان نیز در آن نقش داشته‏اند. زمینه ساز این حضور و کسی که زنان را همراه خود در کربلا آورد، امام حسین(ع) بود. از آنجا که امام معصوم(ع)، هیچ کاری را بدون حکمت انجام نمی‏دهد، آوردن زنان و کودکان به کربلا اقدامی کاملاً حساب شده و در راستای مسؤلیت پذیری زنان، برای نیل به اهداف این نهضت بوده است. گرچه عده‏ای با بردن زنان و کودکان در کربلا مخالف بودند، و لی شخص امام نسبت به مشاکت آنان در جریان این نهضت اصرار داشت.
از نظر امام حسین(ع)، حضور زنان برای به ثمر رسیدن نهضت عاشورا ضروری بود. زیرا حضرت می‏دانست دستگاه یزید، علی رغم جنایاتی که در کربلا مرتکب خواهد شد، با یاغی نشان دادن آن حضرت و یارانش، مسیرنهضت را تغییر خواهد داد. تنها کسانی که می‏توانند از این واقعه جلوگیری نمایند، حضور زنان در کربلا و اسارت آنان بود و به همین جهت زنان را با خودش آورد. این اقدام حضرت موجب شد تا توطئه دشمن با افشاگری و بیان حقایق توسط اسرای کربلا شکست بخورد و امام حسین(ع) و قیامش در تاریخ بماند و به نسلهای آینده منتقل گردد.
شهید مطهری در مورد نقش زنان در حادثه عاشورا می‏نویسد: تاریخ کربلا یک تاریخ و حادثه مذکر و مؤنث است؛ حادثه‏ای است که مرد و زن هر دو در آن نقش دارند.زنانی که در حادثه عاشورا حضور داشتند، چه از اهل بیت امام حسین(ع) و چه از یاران آن حضرت بسیار بودند. آنگونه که مورخین نوشته‏اند؛ زینب، ام کلثوم، فاطمه، صفیه، رقیه، ام هانی، سکینه و فاطمه دختران سید الشهدا، رباب، عاتکه، دختر مسلم بن عقیل، مادر وهب و… از زنان حاضر در کربلا بودند. در این جا به طور خلاصه ‏به برخی از زنانی که در حادثه عاشورا نقش داشته اند اشاره می‏شود:

۱-  زینب کبری(س):
نقش آفرین اصلی نهضت عاشورا، حضرت زینب(س) است. زینب(س) در پنجم ماه جمادى الاولى سال پنجم و یا ششم ق. در مدینه و در خانه امام علی(ع) چشم به جهان گشود. القاب آن حضرت؛ عقیله‏ى بنى هاشم، زینب کبرى، صدیقه صغرى، عالمه غیر معلمه، عارفه، عامله و… است. زینب کبرى در سال هفدهم ق. با پسر عموى خود، عبدالله بن جعفر بن ابى طالب ازدواج کرد و این ازدواج بر اساس اشاره‏اى که پیامبر خدا (ص) داشت، صورت گرفت. زیرا آن حضرت فرمود: «بَنَاتُنَا لِبَنِینَا وَ بَنُونَا لِبَنَاتِنَا.» ثمره‏ای این ازدواج چهار یا پنج فرزند به نام‏هاى محمد، جعفر، عون، على و ام کلثوم بود که دو تن از فرزندان آن حضرت به نام‏هاى «عون‏» و «محمد» در رکاب امام حسین(ع) در کربلا شهید شدند.
حضرت زینب (س) داراى فضایل بسیارى می باشد و برخى القاب آن حضرت، گویاى فضایل بى‏شمار آن بانوى بزرگوار است. فضائل، علم، عصمت و عفت او همچون مادرش زهرا(س)می‎باشد. امام سجاد(ع) در فضایل عقیله‏ى بنى هاشم مى‏فرماید: «یَا عَمَّهُ…أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلَّمَهٍ فَهِمَهٌ غَیْرُ مُفَهَّمَه‏»عمه جان تو بحمد الله عالمه‏اى هستى بدون این که معلم داشته باشى و تو فهمیده‏اى هستى بى‏آن که کسى مطالب را به تو یاد داده باشد.
زینب زن شجاع، صبور و بردبار، مجسمه‏ی تقوا و در مقابل امواج خروشان سختی ها مقاوم بود و به«ام المصائب»لقب یافت. ایشان براساس شرطی که در ضمن عقد کرده بود، در کربلا همراه برادرش حضور داشت و عصر عاشورا، نه تنها از امام سجاد(ع) پرستاری می‏کرد؛ بلکه جمعی از زنان و کودکان داغدار، گرسنه، تشنه، مجروح و کتک خورده را که شدیدا به سر پرستی و نوازش های عاطفی نیاز داشتند تحت حمایت معنوی خود قرار داد.

2-  ام کلثوم:
ام کلثوم دختر دوم امام علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) است که در کربلا حاضر بود. ام کلثوم در سال شش ق. متولد شد و از زنان فاضل، بلیغ و فهیم بنی هاشم بود. ام کلثوم مانند خواهرش زینب شیر زنی بود که در دامان مادری چون زهرا(س) و تحت نظارت پدری چون امیرمؤمنان(ع) بزرگ شد و از زنان قهرمان تاریخ به شمار می‏آید. ام کلثوم همراه برادرش ابا عبدالله الحسین(ع) به کربلا آمدو در شب عاشورا همراه خواهرش زینب از اطفال پرستاری و نگهداری می‏کرد.
۳- سکینه:
سکینه دختر امام حسین(ع) می‏باشد که در کربلا حضور داشت و پس از واقعه عاشورا همراه دیگر بانوان و اهل بیت به اسارت رفت، نام او آمنه و مادرش رباب بود. سکینه از زنان بزرگ اهل بیت(ع) بود و به صفات کمال و خصال نیک و پسندیده، شهرت داشت. ایمانش به مرحله‏ی کمال و اطمینان قلبی رسیده بود و لقب سکینه یاد آور سکون و وقار اوست. زیرا سکینه به معنای سکون و آرامش است.
۴-  فاطمه کبری:
ایشان نیز دختر امام حسین (ع) می‏باشد و در عبادت و معنویت مقام بالایی داشت و پیوسته شب زنده دارو روزه دار بود و از زنان زاهد، مجاهد و نمونه به حساب می‏آید. ایشان به همراه همسرش،«حسن مثنی» فرزند امام حسن مجتبی(ع)، در کربلا حضور داشت و شاهد مصائب دردناک روز عاشورا بود. اما این سختی‏ها و مصائب، نتوانست از روحیه‏ی قوی و شجاعت کم نظیر فاطمه بکاهد و بلکه برمقاومت و پایداری او افزود.
فاطمه کبری، پیام‌ رسان‌ نهضت عاشورا بود و باید همانند همه اش زینب پایه‌های‌ کاخ‌ ستم را فرو ریزد. از این‌ رو در مرکز حکومت عبیدالله‌ (کوفه‌) با خطبه‌ای‌ ستمگری‌ بنی‌ امیه‌ را افشا کرد و به‌ دنیا پرستان‌ فهماند که‌ خون‌ حسین‌(ع) در رگ‌های‌ فاطمه‌اش‌ جریان دارد.
۵-  مادر عمر و بن جناده:
ام عمرو، زنی‏دلیر، مجاهد و با غیرت بود و به همراه شوهرش، «جناده بن حارث انصاری»، برای یاری ابا عبدالله به کربلا آمد. ام عمرو بعد از شهادت همسرش جناده، فرزندش عمرو را برای یاری سید الشهدا(ع) و ادامه‏ی راه پدرش، راهی میدان کرد. عمرو، به تشویق مادرش خدمت امام حسین(ع)شرفیاب شد و با مشاهده جمال ملکوتی و جذاب آن حضرت آتش شوق در نهادش افروخته شد و با چهره‏ای باز و شکفته، اجازه‏ی میدان خواست. حضرت فرمودند: «این نوجوان پدرش کشته شده و شاید مادرش راضی به چنین امری نباشد؛ اجازه ندهید به میدان برود.»
عمروگفت: «من با تشویق و ترغیب مادرم به حضور شما شرفیاب شدم تا مرا به میدان جنگ بفرستید. سرانجام، حضرت به وی اجازه‏ی نبرد دادند. این نوجوان برخلاف عادت مرسوم عرب که افراد در میدان جنگ با ذکر نام پدر و اجداد، خود را معرفی می‏کردند این چنین به معرفی خود پرداخت:
«اَمیری حسینٌ وَ نِعْمَ الامیر سُرورُ فؤاد البشیر النذیر
علیُّ و فاطمهُ والده فَهَلْ تَعْلَمونَ لَهُ مِنْ نَظیرٍ»
آقا و امیر من حسین است و چه آقای خوبی است، مایه خوشحالی قلب پیامبر بشارت دهنده و ترساننده است. علی و فاطمه پدر و مادر اویند، آیا برای او نظیر و مانندی می‏شناسید؟
عمرو پس از پیکاری شدید ردای شهادت پوشید، جسد ش بر زمین افتاد. مزدوران اموی بر کشته او نیز رحم نکردند پیش رفتند و سر او را از تن جداکردند و به سوی سپاه امام حسین(ع) انداختند. مادر عمرو که با قلبی مطمئن و دلی آرام و زبانی شاکر به این صحنه می‏نگریست، گفت: «با شهادت همسر و فرزندم، خود را نزد خداوند سر افراز می‏بینیم.» سپس سر بریده عمرو را در آغوش گرفت و گفت: «آفرین بر تو پسرم! مرحبا به این همت والا و ایثار و جانبازی تو.»
آن گاه این بانوی قهرمان سر را با تمام خشم به سوی دشمن افکند و به وسیله‏ی آن یک نفر را کشت. سپس عمود خیمه را برداشت، به مبارزه با کفار پرداخت و دو نفر از آنان را به قتل رساند.او چنین رجز می‏خواند:
«انی عجوز فی النساء ضعیفه خاویه بالیه نحیفه
اضربکم بضربه عنیفه دف بنى فاطمه الشریفه.»
من پیرزنى ضعیف و خمیده و پوسیده و نحیف می‏باشم. من شما را به وسیله ضربتى سخت براى یارى کردن فرزندان فاطمه شریفه می‏زنم.
تصور این امر و درک چنین عظمتی برای یک زن که با شهادت همسرش، نوجوان یازده ساله‏اش را نیز به میدان نبرد و برای شهادت اعزام نماید، جز برای آن زنانی که در مرحله بالایی از ایمان قرار دارند، امکان‏پذیر نیست.
۶- ام وهب:
ام‌ وهب‌ زنی‌ مسیحی‌ بود که‌ در زمان امام‌ حسین‌(ع) اسلام آورد و شوهرش ‌عبدالله‌ بن‌ عمیر کلبی‌ بود. این زن، وقتی از ورود امام حسین(ع) به کربلا اطلاع پیدا کرد به اتفاق شوهرش شبانه از کوفه به کربلا آمد و به امام پیوست. طبری این جریان را از ابوجناب کلبى چنین نقل می‏کند: یکى ازافراد قبیله ما به نام عبدالله پسر عمیر از بنى علیم به کوفه آمده بود و نزدیک چاه جعده در محله‏ی همدان خانه‏اى داشت. زن وى نیز که از تیره نمر بن قاسط بود معروف به نام «ام وهب« با وى بود. عبدالله وقتی جماعتی را دید که عازم کربلا است از کار آنها سؤال کرد، گفتند: «آنها را به سوى حسین پسر فاطمه دختر پیامبر خدا روانه مى‏کنند.»، گفت: «به خدا به پیکار مشرکان علاقه داشتم و امیدوارم ثواب پیکار با اینان که به جنگ با پسر دختر پیامبرشان مى‏روند به نزد خدا بیشتر از ثواب پیکار مشرکان باشد.»
عبدالله، به خانه اش رفت و آنچه را شنیده بود به همسرش گفت و قصد خویش را با او در میان گذاشت. زن گفت: «کار صواب مى‏کنى، خدا تو را به بهترین راه هدایت کند، برو، ولی مرا نیز همراه خویش ببر.» پس شبانه هردو راه افتادند و به کربلا آمدند.
در روز عاشورا، عبدالله بن عمیر کلبى جزء اولین کسانی بود که اجازه میدان گرفت و در صحنه نبرد به این مضمون رجز مى‏خواند: «اگر نمى‏شناسید، من فرزند کلبم. نسب از تیره علیم دارم، مردى زهره دار و عصب ‏دارم، و هنگام حادثه سست نیستم.» اوخطاب به همسرش می‏گوید: «ام وهب! تعهد مى‏کنم که در ضربت زدن، از آنها پیش‏دستى کن

نقش زنان درفرهنگ سازی حادثه عاشورا دردهه شصت هجری قمری - مطلب 1

نقش زنان در روز عاشورا را از چند منظر می توان مورد بررسی قرار داد:
1 - پشتیبانی و حمایت از امام حسین ( علیه السلام)
زنان کاروان حسینی، با بینشی ژرف، به حمایت از امام حسین ( علیه السلام) پرداختند . ایشان چه قبل از شروع قیام و چه بعد از آن، حامیانی استوار و فداکار برای مولایشان بودند و این را با ترغیب مردانشان به مبارزه، با خطابه های شورانگیز و … به اثبات رسانیدند .
2 - تشویق و ترغیب رزمندگان به مبارزه
در روز عاشورا، آن گاه که جنگی نابرابر میان سپاه دشمن و امام حسین ( علیه السلام) و یارانش در حال وقوع بود، زنان دلیر و پاکباز، با آگاهی از نتیجه ظاهری جنگ، مردان خویش را به مبارزه علیه نابخردان و نامردمان ترغیب نمودند . آنان به چنان درجه ای از اعتقاد رسیده بودند که در برابر خدا، تسلیم محض بودند . اگر کمی دقت نماییم، می بینیم که آنان می توانستند دنیا را بر آخرت و عقاید خویش ترجیح داده و با اصرار از همسران خود بخواهند که از معرکه بگریزند . اما نه تنها این کار را نکردند، بلکه مشوق مردانشان برای مبارزه و حفظ اسلام بودند . تاریخ عاشورا نمونه های متعددی از این بزرگواران را به ما معرفی می نماید:
یکی از این بانوان، «ام وهب » همسر عبدالله بن عمیر بود . وقتی که عبدالله قصد پیوستن به سپاه امام را داشت، همسرش نیز با او به کاروان امام پیوست . او در روز عاشورا، با تشویق همسرش به نبرد، به یاری او شتافت . و آن گاه که بر سر پیکر پاک همسرش حاضر گشت، توسط سپاه دشمن به شهادت رسید . او تنها زن شهید در میدان کربلا بود . 
«بحریه » مادر عمرو بن جناده، زن سلحشور دیگری بود، که پس از شهادت همسرش در روز عاشورا، پسرش را به حمایت از امام و رفتن به میدان امر کرد . پس از شهادت پسر، دشمن سر بریده او را به سوی مادر پرتاب کرد، اما این شیر زن، با افتخار، سر فرزند را دوباره به سوی سپاه دشمن پرتاب نمود و گفت: ما چیزی را که در راه خدا داده ایم، باز پس نمی گیریم .
3 - صبر و ایثار و مقاومت
بردباری و ایثار زنان و مادران شهدا از جمله مسائل شگفت انگیز واقعه کربلاست . آنان به رهبری زینب ( علیهاالسلام) از عزیزترین سرمایه های عمر خود، در راه عقیده و اندیشه های متعالی خویش گذشتند . مرگ برادران، در خون غلتیدن شوهران، و حتی شهادت فرزندان نتوانست، گام های ایشان را در راه هدفشان متزلزل سازد .
بعضی از آنان، در نهایت ادب و اخلاص، حتی برای گرفتن پیکر پاک شهدایشان از خیمه ها بیرون نمی آمدند و احساسات خود را مخفی کرده و صدا به گریه و شیون بلند نمی کردند، تا مبادا امام حسین ( علیه السلام) در مقابل آن ها شرمنده گردد .
هنگامی که امام ( علیه السلام)، پیکر پاک علی اصغر را پشت خیام آورد تا دفن نماید، مادر علی اصغر برای دفن او حاضر نشد . همین طور وقتی که پیکر بی جان علی اکبر و قاسم را آوردند، مادران آن ها از خیمه بیرون نیامدند . حضرت زینب ( علیهاالسلام) نیز پس از شهادت دو فرزندش، بیرون نیامد تا امام ( علیه السلام) شرمنده نگردد .
و این ایثاری ظریف و مقاومتی بی نظیر است که در روز عاشورا به نمایش گذاشته شد .
4 - شرکت مستقیم در نبرد
زنان در اکثر جنگ های صدر اسلام شرکت داشتند، اما نقش زنان در عاشورا نقشی متفاوت بود . جنگ نابرابر، احساسات عمیق زنان را برانگیخت و بعضی از آن ها، برای حمایت از امام حسین ( علیه السلام)، به صحنه نبرد آمدند و با تیرک خیمه که تنها سلاح آنان بود، به سوی دشمن هجوم بردند و تعدادی از سپاهیان کفر و نفاق را به هلاکت رساندند . بحریه مادر عمرو بن جناده  و ام وهب همسر عبدالله بن عمیر  از جمله این سلحشورانند .
5 - اطاعت از امام ( علیه السلام)
زنان، در قیام حسینی، انسان هایی کمال یافته، با هدف، مؤمن راستین و با اخلاص بودند که با تسلیم محض در برابر اوامر الهی و امامشان توانستند سرافراز از امتحان پروردگار بیرون آیند .
آن گاه که این بانوان بزرگ، به سوی دشمن حمله ور می شدند، هیچ کس نمی توانست آنان را از مبارزه باز دارد . اما هنگامی که امام به ایشان فرمان بازگشت می داد، بی هیچ سخنی به خیمه ها باز می گشتند . این بانوان از موقعیت حساسی که امام در آن قرار داشت، با خبر بودند و به همین منظور، زمینه اضطراب و نگرانی امام را فراهم نمی کردند . و هرگز بر خلاف رضای امام ( علیه السلام) حرکتی نمی کردند و سراسر وجودشان، آکنده از رضا و تسلیم بود .
6 - آرام کردن کودکان و تسلی آنان
وظیفه زنان، در روز عاشور، بسیار سنگین بود . آنان علاوه بر این که شاهد شهادت مردانشان بودند، بایستی کودکان تشنه و مضطرب را آرام می ساختند تا مبادا صدای گریه آن ها، دیگر رزمندگان را دچار تزلزل کند . آن گاه که خیمه ها آتش گرفت و کودکان هراسان به بیابان گریختند، این زنان بودند که جگر گوشه های آل رسول را پیدا کردند، در آغوش کشیدند و آرام نمودند . و بدین ترتیب بود که کوه ها در مقابل استقامت زنان کربلایی، سر تعظیم فرو آوردند و صحراها در برابر وسعت وجودی ایشان احساس حقارت کردند .

انس با قرآن

حضرت امام خمینی(رة):

قرآن کریم یک سفره ای است

که خدای تبارک وتعالی به وسیله پیغمبراکرم (ص) در بین بشرگسترده است، که تمام بشر از آن ، هریک به مقدار استعداد خودش استفاده کند

مقام معظم رهبری:

در این فضای آلوده مادیات، شایسته است در دریای بی کران معنویت قرآن کریم شنا کرد،تا از پلیدی های دنیا پاک شدواین ، جز با انس مدام با این کتاب آسمانی ممکن نیست.